با لباس زرد و سرخ از دشت پاییز آمدی تا بــه پشـت جنگل ِ پرت طـلا ریـز آمدی ازمیان کوچه‌ها آندم که شهریورگریخت ناگهان باخش‌خش ِفصل دل انگیز آمدی در پس ِ باغ ِ اقـاقی منتظر بـودم تـو را ای خوشا بر من که با بوی دلاویز آمدی از کنـار کلبه‌ ی مخروبه ام رد می شدی! یـا بـرای دیـدن ِ این یـار ناچیـز آمده ای مِثل مـولانا مگر افتـاده ای دنبال شمس کز مسیـر قـونیـه تـا شهــر تبــریـز آمدی ای فــدای چشــم نـاز و آن نگاه نافــذت تازه فهمیدم که از بی راهه یکـریز آمدی آمدی ,پاییز آمدی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خرید وفروش فلزیاب بوشهر کاشت مو،ریش و سبیل خانم همایون تشک طبی،خوشخواب زندگی یا مردگی کارآفرینیِ کاردان و کارآمد freightتهران تک زندگی را بیافرین موسسه آموزش عالی الکترونیکی ایرانیان